حضرت زینب(س) به واسطه کمالات و شایستگی های بسیاری که داشتند، القاب و نام های گوناگونی همچون صدّیقه، موثّقه، عارفه، فاضله، کامله و عابده خاندان علی(ع) دارند. او را عالمه غیر معلّم
ه ـ دانشوری که استاد ندیده است ـ و عقیله بنی هاشم هم می گفتند.
حضرت زینب کبری(س) در بین خاندان رسالت و در خانه شریف امام علی(ع) به دنیا آمد و در دامان پر مهرحضرت زهرا(س) بزرگ شد. پرورش قُدسی آن حضرت در خانه ای بود که ایمان و پرهیزکاری و شجاعت وعفاف در آن موج می زد. در واقع پنج تن آل عبا مربیان آن حضرت بودند و پرورش او را به عهده داشتند. از این رو، از چنین بانویی چندان شگفت نیست که مصیبت های کربلا و پس از آن را آن گونه تحمل کرده دلاورانه دربرابر ستمگران بایستد و شکوه و شوکتشان را به سُخره گیرد و با افشای جنایت های ستمگران اموی، آنها را رسوای زمین وزمان سازد.
عمر ابونصر، دانشمند لبنانی، در کتاب فاطمه دخت پیامبر می نویسد: «کاملاً روشن است که زینب(س) دخترفاطمه زهرا(س)، در میان خاندان پیامبر، از شجاع ترین و سخنورترین افراد بود و
فصاحت و بلاغت بسیاری در کلامش داشت. شهرت حضرت زینب(س)، به خصوص، پس از ماجرای کربلا و وقایع بعد از آن است که در آن، زینب اوج دلاوری، نترسی، استواری و بلاغت خود را نشان داد».
حسن قاسم پژوهشگر عرب در کتاب حضرت زینب می نویسد: «بانوی پاک و بزرگوار، زینب دختر امام علی بن ابیطالب(ع) و خواهر حسنین(ع)، از خانواده ریشه داری بود و گوهر ارجمند، روح کامل و جان پاکی داشت.گویی در قالب و ساختاری آفریده شده بود که به فضایل و نیکی ها عطرآگین شده بود. هر کس در آثاروجودی و زندگی آن بزرگوار تحقیق کند، در برابر خود زنی را می بیند که نُماد حق، فضیلت، شجاعت،جوانمردی، فصاحت، قدرت روحی و پاکی و پرهیزگاری است».
شیخ صدوق(ره) می فرماید: «حضرت زینب(س)، از برادر بزرگوارش سیدالشهدا(ع) نیابت خاص داشت و پس از شهادت سالار شهیدان(ع)، تا هنگامی که امام سجاد(ع) در بیماری بود، مردم در مسائل حلال وحرام به آن بانو رجوع می کردند».
شیخ طبرسی می گوید: «حضرت زینب(س) روایات بسیاری از مادر گرامی اش نقل کرده است. هم چنین گفته اند:ایشان از پدر و مادر و برادران بزرگوارش و نیز از ام سلمه و ام هانی و برخی از زنان حدیث نقل کرده است واز جمله راویانی که از او حدیث شنیده و نقل کرده اند می توان به ابن عباس، امام سجاد(ع)، همسرش عبداللّه بن جعفر و فاطمه صغری دخت گرامی امام حسین(ع) اشاره کرد».
حضرت زینب(ع) در عبادت و پرستش مانند مادرش فاطمه زهرا(س) بود. از امام سجاد(ع) روایت شده است که فرمودند: «عمه ام زینب، در مسیر کوفه به شام نیز نمازهای واجب و نافله خود را به طور کامل به جا می آورد ودر برخی از منزل ها نماز خود را نشسته به جا می آورد. علت این کار را از او پرسیدیم، فرمود: به دلیل شدت ضعف و گرسنگی است که نشسته نماز می خوانم؛ زیرا حضرت زینب(س) سهم غذای خود را که یک قرص نان بود، بین کودکان تقسیم می کرد». نیز روایت شده است که حضرت سید الشهدا(ع) در وداع آخر، به خواهر گرامی اش فرمودند: «خواهر، مرا در نماز شب فراموش نکن».
صبر اگر می خواست مجسم شود، بهتر از تو نمی یافت. چه می گویم؟ صبر کودکی است که در کنج زندگی پررنج تو به شاگردی نشست. ای کعبه همه سختی ها و ای مادر همه رنج ها، صبر قطره کوچکی از باران مکارم اخلاق بود که بر دریای تو بارید. این کاسه گلی ماست که به اندک رنجی لبریز می شود. کاسه صبر تو از وحی است، از خداست. چگونه پر شود که بی انتهاست. زینبا، خلقت همیشه در تحیّر صبوری تو خواهد ماند.
زینب باید برادرش را وداع گوید. دل از برادرش، مولا و مقتدایش و تنها بهانه زندگی اش، برکند و اندکی بعد، دست زیر پیکر پاک برادر برد، خونش را به آسمان بپاشد و بگوید: «خدایا این قربانی را از ما، خاندان وحی، بپذیر». با این کار بندگی کردن و راضی بودن به رضای پروردگار را معنا کند. و امروز، روز رحلتش، برادرش حسین است که بهشتِ آغوش می گشاید و آمدن خواهر را انتظار می کشد.
پوسته سیاه شب، جسم بی روح و خشک زمین را سخت در برگرفته است. اما در خرابه ای، روزنه ای تا انتهای آسمان نور می افشاند. در خرابه ای کنار سیاه ترین قصر. شب چقدر به شام بلا نزدیک است و این خرابه کوچک چقدر بزرگ و نورانی شده است. قامت خمیده زینب(س) اینک به نماز شب نشسته است، گرچه گرسنگی و تشنگی و خستگی توان ایستادن از او گرفته است. زینب(س) قامت شکیبایی و بندگی و پرهیزکاری را راست کرده است و تسبیح پروردگار می گوید. این نماز شب یادآور نماز شب نشسته فاطمه است که اینک در آینه دختر به تصویر آمده است. عجبا که شباهت این دختر به مادر تا کجاست. سلام و درود بیکران خدا بر فاطمه(س) و دختر داغدیده اش.
خدا تو را از چه لبریز کرده است ای دردانه علی، که هرچه نگاه هست تا انتهای خلقت بر آینه وجود تو خیره خواهد ماند؟ تو چنان از صبر لبریزی که سختی هایی چنین، چون قطره ای آرام در دریای وجودت فرو می نشیند و تو را به تلاطم نمی افکند. تو آن قدر با عبادت عجین شده ای که فرشتگانِ سال ها به عبادت ایستاده، پیش نماز شبت قامت خم می کنند. آن قدر از خروش و شجاعت بهره برده ای که خطبه هایت در مجلس دشمن، دل سنگ را به لرزه می اندازد. رحمت بی پایان الهی بر تو ای عصاره همه خوبی های عالم.
ای مادر همه رنج ها و مصیبت ها، قطره قطره اشک های تو ترجمه عشق و وفاداری به ولایت است؛ معنای رضای خداست؛ نمود حرمت آل الله است و مایه بقای عاشورا. اشک های تو از کودکی تا عاشورا که محور دردها بودی و کاروانسالار غم و اندوه، همواره زلال آبیاری درخت اسلام بود.
چند سالی از داغ عاشورا می گذرد؛ داغی که هر صبح تازه تر می شود و هر شب جان دوباره می گیرد؛ داغی که نه سوزشش التیام می یابد و نه خاطره اش به فراموشی می رود. و زینب(س) که در هر لحظه این چند سال، عمری رنج و اندوه را دوره کرده است، امروز مشتاقانه به سوی بهشت بال می گشاید. چشم به دیدار اهل بیت روشن می کند و این دنیای فانی را در حسرت نگاه مهربانش به ماتم می نشاند. خدایش دریای مهر بر او جاری کند.
زینب(س) خلاصه صبر، زبان گویای عاشورا، ترجمان دین داری و وفاداری به ولایت، آمد تا در کنار صبوری ها، فداکاری ها، خطبه خواندن ها و حماسه آفرینی ها، معلم وقار و متانت و استاد عفاف و حیا باشد؛ آمد تا سرمشق همه زنانی باشد که دل از نور ایمان روشن دارند و قلب از زنگارها پاک. آمد تا سرمشق همه زنان و مردان آزاده ای باشد که روح پاکدامنی در جسم جامعه می دمند و به دین داری جان زنده می بخشند.
امروز فرصتی است تا چشمهایمان بگرید و در زلال خویش، روح خسته از هواهای نفسانی را از نشاط ایمان سرشار کند. امروز فرصتی است تا دل هامان به یاد اسوه عشق و صبر و معرفت تکانی بخورد. امروز فرصتی است تا در کلاس اخلاص زینبی بنشینیم و بردباری بیاموزیم و از خورشیدی نور بگیریم که از پس پرده عفاف، جوانمردی به عالم آموخت. امروز فرصتی است تا به انگیزه رحلت زینب کبری(س) دل هامان را از زلال معرفت سیراب کنیم و چشمهامان را عفت بیاموزیم.
کاروان عشق، غریبانه به شام بلا رسیده است. چند روزی است که مصیبت شهادت برادران، فرزندان و دیگر عزیزان، دل سوخته زینب(س) را مدام آتش می زند. ساعتی نیارمیده است؛ یا به تیمار بیمارش سرگرم بوده یا کودکان را به سامان آورده است یا برای دفاع دین با زبان جنگیده است. اینک در مجلس یزید چقدر خسته است و چقدر دل سوخته؛ اما خستگی و دل سوختگی موجی نیست که دریای صبر زینبی را متلاطم کند و یا زبان برّان او را در دفاع از دین به لکنت اندازد؛ سپس در برابر یزید ستمکار و میگسار زبان به خطبه می گشاید: «ای یزید، اگر اکنون این حوادث تلخ مرا مجبور ساخته تا با چون تویی هم سخن شوم، بدان که من قدرت تو را بس ناچیز می شمرم و تو را پست تر از آن می دانم که نکوهشت کنم یا زبان به سرزنشت باز کنم. به زودی خواهی دید که زیان کرده ای. اینک بنگر که آیا این تصمیم تو جز سفاهت چه بود و حال آنکه روزگار قدرت تو همین چند روز بیش نیست». شهامت زینب کبری و خروش کلامش مجلس یزید را دگرگون ساخت و کار را بدانجا رسانید که یزید به عذرخواهی برخاست و زبان به ندامت گشود و این نبود مگر همان رسالت عاشورایی که زینب(س) بر عهده داشت.
معظم له در مورد مرگ و حال انسان در تشییع جنازه چنین بیان داشتند:
« دامادی انسان آن روزی است که انسان را پس از شست شو و غسل آن هم با سدر و کافور و پوشاندن لباس سفید ( کفن) روی دست می گیرند و از هر طرف صدا می زنند « لا اله الا الله» اگر آن روز خدای بزرگ به من اجازه دهد سر از تابوت بیرون می آورم و خطاب به مردم می گویم: مردم قدر ـلا اله الا الله ـ را بدانید، ولی حیف که خدا چنین اجازه ای را نمی دهد.»
چون در آن مجلس ایشان بسیار از مردن و زندگی پس از مرگ تعریف کرده بود، فرزند ارجمندشان ـ حجت الاسلام سماعیل کوهستانی ـ گفت:
آقا جان! این گونه که شما از مرگ ستایش می کنید، پس مردم باید تقاضای مرگ نمایند و هر چه زودتر از این عالم به آن عالم رهسپار گردند.
آقا فرمود:
« در حدیث آمده است « الدنیا مزرعه الاخره» هر چه در این عالم بیش تر باشیم، برای عالم پس از مرگ بیش تر کار می کنیم، از این رو تقاضای مرگ لازم نیست. »
از جمله مطالبی که معظم له در آن شب فرمودند این بود که:
« یکی از مشکلات قبر سؤال دو ملک مقرب خدا یعنی نکیر و منکر از میت است »
البته ایشان می فرمودند، برای مؤمنان بشیر و مبشرند ـ و سپس رو به ما بچه طلبه ها کردند و فرمودند:
« آیا شما دعای « رضیت بالله ربا و بالاسلام دیناً» را از حفظ اید و بعد از هر نماز می خوانید یا نه؟ »
در پاسخ گفتیم، نه! نمی دانیم در کجا است.
آن گاه معظم له فرمودند:
مقام علی علیه السلام
در حدیثى، پیغمبراکرم ـ صلّى اللّه علیه وآله و سلّم ـ فرمود:
« یا على، اگر بیم آن را نداشتم که مسلمانان درباره ى تو آن کنند که مسیحى ها درباره ى حضرت عیسى ـ علیه السّلام ـ نمودند، درباه ى تو چیزى مى گفتم که به هر کجا گذر کنى از خاک کف پایت تبرک جویند. »(1)
تازه هنوز على ـ علیه السّلام ـ را معرفى نکرد.
با این که این همه بیانات در این حدیث و احادیث دیگرى فرموده است. فضایل على ـ علیه السّلام ـ گفتنى نیست، حقّ است اما گفتنى نیست! زیرا ما ضعیفُ العقل و الایمان هستیم و ظرفیت نداریم. اگر بیان مى کرد، بسیارى از مردم کافر مى شدند و عدّه اى معدود ایمان مى آوردند، هم چنان که درباره ى حضرت عیسى مسیح ـ علیه السّلام ـ چنین اتفاق افتاد.
*********************
کَفِیلُکَ أَبُوالْحَسَنِ عَلِىّ
اهالى روستاهاى اطراف نجف، بلکه همه ى عرب ها، تنها سند و مدرکى که به همدیگر مى دادند، این بود که مى گفتند:
«کَفِیلُکَ أَبُوالْحَسَنِ عَلِىّ ـ علیه السّلام ـ .»
ابوالحسن على ـ علیه السّلام ـ وکیل و کفیل تو باشد.
و این تنها دفتر ثبت و سند و محضر آن ها بود! نقل مى کنند: شخصى از شخصى طلبکار بود، به نزد بدهکار آمد و طلبش را مطالبه کرد، بدهکار انکار کرد، طلبکار به بدهکار گفت:
بیا برویم نجف و سوگند یاد کنیم. آمدند به ایوان طلا و روبروى ضریح حضرت امیر ـ علیه السّلام ـ سوگندش داد و او هم قسم خورد که طلبکار نیستى، در همان لحظه صورتش سیاه شد!
خیلى دیده یا شنیده شده است که عوام به حرم حضرت ابوالفضل ـ سلام اللّه علیه ـ یا حضرت امیر ـ علیه السّلام ـ آمده اند و با توسل به آن ها فورا حاجتشان را گرفته اند.
******************
اگر عقرب روى دستشان بگذارى، آنها را نمىگزد!
مرد سیاه پوستى در بغداد نوکر آقایى بود، به نجف نزد اساتید اخلاق آن جا رفت. وقتى برگشت یا وقتى که شخصى او را ملاقات کرد، به او گفت: از آقایان نجف چه دیدى و آن ها چه داشتند که ما را ترک کردى؟ گفت: در میان آن ها کسانى هستند که اگر عقرب را روى دستشان بگذارى، آن ها را نمى گزد. گفت اگر در دست تو بگذاریم اثر نمى کند؟ گفت: شاید. آن گاه دستور داد عقرب هفت دنده ى قهوه اى یا سیاهى را آوردند و روى دست نوکر سیاه گذاشتند، عقرب مکرّر روى دست او بالا و پایین رفت و آمد، و هیچ در او اثر نکرد.
کرامات انسان از این ها بالاتر است. قرآن از زبان حضرت عیسى ـ علیه السّلام ـ مى فرماید:
«وَأُبْرِئُ الاْءَکْمَهَ وَالاْءَبْرَصَ وَأُحْىِ الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ»(2)
نابینا و شخص مبتلا به پیسى را بهبودى مى بخشم و مردگان را به اذن خدا زنده مى کنم.
و نیز مى فرماید:
«وَأُنَبِّئُکُم بِمَا تَأْکُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِى بُیُوتِکُمْ»(3)
شما را از آن چه مى خورید و در خانه هایتان اندوخته مى کنید مطّلع مى سازم.
همه ى این ها به اذن اللّه است.
خدا مى داند که آثار و منافع وجودى انسان تا چه حدّ است. خدا کند گرمى باطنى و انس باطنى به قرآن و دین و مقدّمات و لوازم دیندارى داشته باشیم، و کتاب و عترت ما را کافى باشد تا حقّانیّت دین نزد ما یقینى گردد، هم خودمان یقین داشته باشیم، و هم قابلیّت داشته باشیم که دیگران را از اهل یقین کنیم.
دیدگاه قرآن :
آیه ی 30 و 31 سوره ی نور، حاوی مطالبی درباره ی نگاه است.
« قُل للمؤمنین یَغُضّوا مِن ابصارهم و یحفظو فروجَهم، ذلک ازکی لهم، إن الله خبیر بما یصنعون »
ای رسول ما مردان مؤمن را بگو چشمان را از نگاه ناروا بپوشند و فروج و اندامشان را محفوظ دارند که این بر پاکیزگی جسم و جان شما اصلح است، البته خدا به هر چه می کنید آگاه است. (4)
« و قُل للمؤمنات یَغضُضنَ مِن ابصار هنَّ و یَحفُظنَ فروجهُنَّ ... »
ای رسول، زنان مؤمن را بگو تا چشمها را از نگاه ناروا بپوشند و فروج و اندامشان را از عمل زشت محفوظ بدارند. (5)
در شأن نزول این دو آیه آمده است که :
امام باقر ( علیه السلام ) فرمودند : « این آیه ی شریفه، در مورد جوانی از انصار فرود آمد؛ چرا که او روزی در سر راه خویش با زنی زیبا و خوش سیما روبرو گردید که از کوچه می گذشت و چون در آن روزگاران زنان روسری خویش را پشت گوشهای خود قرار می دادند و چهره و گردن و گلو و بخشی از سینه ی آنان به طور طبیعی نمایان می گردید، این جوان با دیدن چهره ی زیبا و گردن و گلوی آن زن، به تماشای او ایستاد و پس از گذشتن آن زن از برابرش، با دیدگان خویش به بدرقه ی او پرداخت؛ درست در همان لحظاتِ چشم چرانی و بدرقه ی زن بود که صورتش به استخوانی که در دیواری قرار داده شده بود خورد و خون سرازیر شد و او پس از رفتن زن تازه متوجه بلایی شد که به سرش آورده بود. با همان چهره ی شکافته و خون آلود خدمت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) آمد و ماجرا را بیان کرد و پس از آن فرشته ی وحی فرود آمد و این آیات را آورد. (6)
از این دو آیه نکته هایی فهمیده می شود که به آن اشاره می کنیم :
1- لازمه ی ایمان، حفظ نگاه ،از حرام است. (قل للمؤمنین .... یغضوا..... )
2- جاذبه های غریزی را، باید کنترل کرد. (یغضوا)
3- گناه را از سرچشمه، جلوگیری کنیم و تقوا را از چشم، شروع کنیم.( من ابصارهم )
4- چشم پاک، مقدمه ی پاکدامنی است. ( یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم)
5- پوشش، برای مردان نیز واجب است. (یحفظوا فروجهم)
6- چشم چرانی و بی عفتی، مانع رشد معنوی انسان است. ( یغضوا- یحفظو- ازکی).
7- چشم چرانی، در محضر خداست. (در محضر خدا معصیت نکنیم ) (یغضوا ...... إن الله خبیر)
8- در لزوم عفت و پاکدامنی و ترک نگاه حرام، بین زن و مرد فرقی نیست. (یغضوا- یغضضن- یحفظوا- یحفظنَ ) (7)
لازم به ذکر است : کلمه ی یغضوا از ماده ی «غضَّ» به معنای کم کردن و نقصان است و در بسیاری از موارد در کوتاه کردن صدا، یا کم کردن نگاه به کار می رود. بنابراین آیه نمی گوید مؤمنان چشمهایشان را فروبندند، بلکه می گوید نگاه خود را کم و کوتاه کنند. (8)
بعد از بررسی آیات مربوط به نگاه ، نوبت به این می رسد که مشخص کنیم چه نگاهی حلال و چه نگاهی حرام می باشد. برای مشخص کردن این موارد به صورت مصداقی، ناچاریم به رساله های توضیح المسائل مراجعه کنیم.
همه ی مراجع تقلید در رساله ی توضیح المسائلشان، بابی را به این بحث اختصاص داده اند که به خاطر فهم هرچه بهتر فتوا ها سعی شده آنها به صورت تفکیک شده مطرح شود.
بررسی نگاه ها به صورت اجمالی از نظر فقهی :
نگاه ها ، به طور کلی، به هشت بخش تقسیم می شود که عبارتند از :
1- نگاه مرد ،که خود دارای سه بخش می باشد :
• نگاه مرد به مرد
• نگاه مرد به زن
• نگاه مرد به بچه ها
2- نگاه زن ،که به سه بخش تقسیم می شود :
• نگاه زن به زن
• نگاه زن به مرد
• نگاه زن به بچه ها
3- نگاه در حالت شک
4- نگاه به عکس ،که خود به پنج قسم تقسیم می شود
• نگاه مرد به عکس زن نا محرم
• نگاه با خوف به عکس
• نگاه به عکس های مبتذل
• نگاه به عکس بچه ها
• نگاه به عکس مرد
5- نگاه به فیلم
6- نگاه به میت
7- نگاه برای معالجه
8- نگاه به زنی ،که قرار است با او ازدواج کند.
قاعده ی کلی در باب نگاه
1- نگاه به قصد لذت جنسی به هر شکل که باشد حرام است.
2- نگاه همسر به همسر چه با لذت و چه بدون لذت ، چه عورتین و چه غیر عورتین جایز است. (9)
3- نگاه کردن به عورت دیگری، حتی به عورت بچه ی ممیزی که خوب و بد را می فهمد ،حرام است ولی زن و شوهر می توانند به تمام بدن یکدیگر، چه ظاهر چه باطن نگاه کنند . (10)
نگاه مرد به مرد :
نگاه کردن مرد به بدن مرد دیگر ،با قصد لذت حرام است ولی بدون قصد لذت جایز است. (11)
نگاه مرد به زن:
نگاه مرد به زن محرم : مرد وزنی که به یکدیگر محرمند، اگر قصد لذت نداشته باشند ،می توانند غیر از عورت به تمام بدن یکدیگر نگاه کنند . (12)
نگاه مرد به زن نا محرم مسلمان : نگاه کردن مرد به بدن زنان نا محرم مسلمان و همچنین نگاه کردن به موی آنان، چه با قصد لذت چه بدون آن حرام است و نگاه کردن به صورت و دستهای آنان، اگر به قصد لذت باشد حرام است واما بدون قصد لذت، نگاه به آنها بنا بر اظهر جایز است . (13)
نگاه مرد به زن نا محرم غیر مسلمان (کافر ذمی یا کافری که از زمان تولد، محکوم به کفر است ) : نگاه کردن به زنان اهل ذمه، بلکه به زنان کافری که از هنگام تولد، محکوم به کفر هستند ، به جاهایی از بدن آنها که عادتاً پوشانیده نمی شود ،بدون قصد لذت و در صورتی که خوف واقع شدن در حرام نباشد ، جایز است .(14)
نگاه مرد به بچه ها :
نگاه مرد به پسر بچه : نگاه مرد به پسر بچه، به قصد لذت حرام است .(15)
نگاه کردن به بچه غیر ممیز که خوب و بد را نمی فهمد، بدون قصد لذت جایز است .(16)
نگاه کردن به عورت بچه ی ممیز که خوب و بد را می فهمد، حرام است . (17)
نگاه مرد به دختر بچه : احکام بالا ،در رابطه ی دختر بچه ی محرم نیز جاری است .
نگاه کردن به صورت و بدن و موی دختر نا بالغ نا محرم ، اگر به قصد لذت نباشد و به واسطه نگاه کردن هم انسان نترسد که به حرام بیفتد، جایز است ولی بنا بر احتیاط ، باید جاهایی را که مثل ران و شکم معمولاً می پوشانند نگاه نکند . (18)
نگاه زن به زن :
نگاه کردن زن به بدن زن دیگر، به قصد لذت حرام است ولی بدون قصد لذت ، جایز است . (19)
نگاه زن به مرد :
نگاه زن به مرد محرم : مرد و زنی که به یکدیگر محرمند ، اگر قصد لذت نداشته باشند، می توانند غیر از عورت به تمام بدن یکدیگر نگاه کنند . (20)
نگاه زن به مرد نا محرم : نگاه کردن زن به بدن مرد نا محرم ، بنا بر احتیاط واجب حرام است؛ اما جواز نگاه کردن زن به قسمتی از بدن مرد نا محرم که غالباً باز است ، مثل سر ، خالی از وجه نیست ،مگر اینکه این نگاه کردن ، کمک به معصیت باشد . (21)
نگاه زن به بچه ها :
نگاه زن به پسر بچه محرم یا نا محرم : نگاه کردن زن به بدن پسری که بالغ نشده ولی خوب و بد را می فهمد ،جایز نیست . (22)
نگاه کردن به بچه ی غیر ممیزی که خوب و بد را نمی فهمد، بدون قصد لذت، جایز است . (23)
نگاه زن به دختر بچه : نگاه زن به دختر قبل از زمان تمییز، جایز است . (24)
نگاه زن به دختر بچه ی ممیز به غیر عورتین، جایز است و به عورتین، جایز نیست . (25)
نگاه در حالت شک :
1- اگر شک کند این شخص از کسانی است که نباید به او نگاه کند یا کسانی که می تواند به او نگاه کند، نباید نگاه کند.
2- اگر در جمعی شک کند به این ترتیب که می داند محرمی دارد ولی نمی داند که کدام یک از افراد این جمع است، نباید نگاه کند.
3- اگر انسان در شخصی شک کندکه مرد است یا زن) مثلا به علت تاریکی( بنابر احتیاط واجب، نباید به او نگاه کند.
4- اگر انسان در چیزی شک کند که انسان است مثلاً یا حیوان یا چیز دیگر، نگاه کردن جایز نیست . (26)
نگاه به عکس :
نگاه به عکس نا محرم : نگاه کردن به تصویر زن نا محرم، حکم نگاه کردن به خود زن نا محرم را ندارد؛ بنا بر این اگر نگاه از روی لذت نبوده و خوف افتادن به گناه نباشد و تصویر هم متعلق به زن مسلمانی که بیننده ی آن را می شناسد نباشد، اشکال ندارد.(27)
نگاه با خوف به عکس :
اگر نگاه کردن به تصاویر، به قصد ریبه باشد یا انسان بداند که منجر به تحریک شهوت او می شود یا خوف ارتکاب گناه و مفسده باشد ، در این صورت نگاه کردن به آنها حرام است . (28)
نگاه به عکس های مبتذل :
نگاه کردن به تصاویر مبتذل، حکم نگاه کردن به نامحرم را ندارد و در صورتی که از روی شهوت و ریبه نباشد و مفسده ای هم بر آن مترتب نشود، شرعاً اشکال ندارد ولی با توجه به اینکه دیدن تصویر برهنه ای که شهوت برانگیز است ، غالباً از روی شهوت بوده و به همین دلیل مقدمه ی ارتکاب گناه می باشد، بنا براین دیدن آن حرام است . (29)
نگاه به عکس بچه ها :
نگاه کردن به عکس بچه ها چه دختر چه پسر، اگر بدون قصد لذت باشد و انسان نترسد به گناه آلوده شود، اشکالی ندارد . (30)
نگاه به عکس مرد :
زنان می توانند به عکس مردان نگاه کنند، مشروط به آنکه به قصد لذت و ریبه نباشد؛ خواه مرد را بشناسد یا نشناسد، خواه مرد محرم باشد یا نا محرم . (31)
نگاه به فیلم :
نگاه کردن به فیلم ها، حکم نگاه کردن به نا محرم را ندارد و در صورتی که از روی شهوت و ریبه نباشد و مفسده ای هم بر آن مترتب نشود، شرعاً اشکال ندارد . (32)
نگاه زنان به مسابقات ورزشی : اگر مشاهده ی آن با حضور در میدان و به طور مستقیم باشد و یا آن را به طور زنده و مستقیم از تلویزیون ببیند و یا به قصد لذت و ریبه بوده و یا در آن خوف ارتکاب گناه یا فساد وجود داشته باشد ، جایز نیست و در غیر این صورت ، اشکال ندارد . (33)
نگاه به میت :
حکم نگاه کردن به میت ، همان حکم انسان زنده است؛ در نتیجه مرد نمی تواند به بدن زن نا محرم میت نگاه کند و همچنین زن نیز به بدن مرد نا محرم میت، نمی تواند نگاه کند . (34)
نگاه برای معالجه :
اگر مرد برای معالجه ی زن نا محرم ، نا چار باشد که او را نگاه کند و دست به بدن او بزند اشکال ندارد ، ولی اگر با نگاه کردن بتواند معالجه کند، نباید به او دست بزند و اگر با دست زدن بتواند معالجه کند، نباید او را نگاه کند . (35)
اگر انسان برای معالجه ی کسی نا چار شود که به عورت او نگاه کند، بنا بر احتیاط واجب باید آیینه را در مقابل گذاشته و در آن نگاه کند ولی اگر چاره ای جز نگاه کردن به عورت نباشد ،اشکالی ندارد . (36)
نگاه مرد به زنی که قرار است با او ازدواج کند :
نگاه مرد به صورت زنی که می خواهد با او ازدواج کند ، جایز است به شرط آنکه : بداند مانع شرعی از ازدواج با او نیست و احتمال هم بدهد که زن ازدواج را قبول می کند و احتمال بدهد که با این نگاه اطلاع تازه ای پیدا می کند و با این شرایط ، نگاه کردن فقط برای این مرد جایز است ، اگر چه چند مرتبه باشد ، بلکه چنین نگاه کردنی برای جلو گیری از نزاع بعد از عقد ، مستحب نیز هست و اجازه ی زن هم در آن لازم نیست و بنا بر اظهر نگاه کردن به مو و محاسن دیگرِ آن زن هم با همین شرایط جایز است و وجهی دارد که زن هم بتواند به مردی که می خواهد با او ازدواج کند با شرایطی که گفته شد نگاه کند . (37)
اثرات مخرّب نگاه حرام در زندگی فردی و اجتماعی
بعد از بررسی مصادیق و موارد نگاه حرام، نوبت به بررسی اثرات مخرب این گونه نگاهها در زندگی انسان می رسد. در قوانین اسلامی، محدودیت هایی برای نگاه در نظر گرفته شده است؛ این محدودیت ها به خصوص در نگاه به جنس مخالف بیشتر است و به ویژه در نگاه مردان به زنان تشدید شده است و در شرایطی که با توجه به وضع نگاه کننده و نگاه شونده ، زمینه ی تلذذ جنسی یا انحراف اخلاقی وجود داشته باشد، به طور کلی ممنوع است. شاید بتوان گفت که این محدودیت ها به خاطر اثرات مخربی است که نگاه آلوده در زندگی انسان دارد که در صورت توجه و بررسی کامل و جامع این اثرات، روشن می شود محدودیت هایی که از طرف شارع اعمال شده، کاملاً خردمندانه است که عقل سلیم و فطرت پاک بدان رهنمون است.
حال این اثرات، گاهی اوقات در زندگی فردی و گاهی در زندگی اجتماعی نمایان می شود که در این مقال به بررسی هر دو مورد می پردازیم.
« اثرات مخرب نگاه آلوده در زندگی فردی »
1) از بین رفتن آرامش روانی انسان؛
توجه به پیوند دیده و دل، در ادبیات، سابقه ای کهن دارد و در اشعار و ضرب المثلها رایج است.
1- از دل برود هر آنکه از دیده برفت.
2- ار دیده نبیند، دل نخواهد.
3- که هرچه دیده بیند، دل کند یاد.
4- هرچه دیده دید، دل می خواهد.
این تعبیرات و تأکیدات همه گویای آن است که دل در گروی نگاه است و نگاه دل را به دنبال خود می کشد. وقتی که نگاه، حریم میان زن و مرد را می شکند، دریچه ای از هیجان و التهاب را به روی خود باز می کند و هرچه نگاه ادامه می یابد، عطش غرایز، سیری ناپذیر تر می گردد. خطر نگاه را آنگاه می توان به خوبی تشخیص داد که به قدرت غریزی جنسی در انسان توجه شود.
« نگاه»، نیروی خفته ی شهوت را در موقعی خطرناک به تکاپو وا می دارد و غریزه ای که در سرکشی بی دلیل است را به چموشی می اندازد.
استاد مطهری ، در زمینه ی غریزه ی جنسی و راه جلو گیری از آن سخن بسیار عمیقی دارد :
« به نیروی تقوا و ایمان در مقابل موجبات همه ی گناه ها می توان تکیه کرد، مگر در مورد گناهان مربوط به غریزه ی جنسی؛ اسلام هرگز نیروی تقوا و ایمان را با اینکه قوی ترین نیروهای اخلاقی است، یک ضامن کافی در برابر تحریکات و وسائس این غریزه ندانسته است.» (38)
برخی از دانشمندانی که از اخلاق بهره ای ندارند ، گمان برده اند که، رفع محدودیت ها و آزاد گذاردن شهوت، به آرامش می انجامد و به روان انسان سیری می بخشد.
راسل می گوید : « اگر عکس های مستهجن، مجاز و کارت پستال های منافی عفت آزاد گردد، پس از گذشت مدتی استقبال ، مردم از آن خسته می شوند و دیگر کسی به آنها نگاه نخواهد کرد». (39)
ولی آنها از این نکته غافلند که برداشتن مرزها و در هم شکستن قیود، طبیعت آدمی را بی بند و بار می سازد و میل به تنوع و زیاده خواهی و طمع ورزی را افزایش می دهد. درست است که با دیدن یک عکس، میل به دیدن آن کاهش می یابد، ولی میل به دیدن عکسهای دیگر، مضاعف می شود؛ پس از آنکه تأثیر عکس کاهش یافت، این عطش، انسان را به هرزگی های دیگر سوق می دهد. تقاضا برای بی بندو باری ، خستگی ناپذیر است و هیچگاه انسان را آرام نمی گذارد. تمایلات شهوانی، از نوع تمایل به خواب یا خوراک نیست که ظرفیت محدودی داشته باشد و اشباع شود و سپس به انزجار بیانجامد؛ بلکه از نوع تمایل به ثروت و مقام است که حدی برای خود نمی شناسد؛ از نظر جسمی سیری ناپذیر و محدود است، ولی از نظر روانی با تنوع طلبی و عطش طلبی همراه است. ویژگی اساسی هوس آن است که در آن حرص و آز موج می زند، از یکی سیر می شود و به دیگری روی می آورد؛ در عین حال که ده ها نفر را در اختیار قرار دارد، متوجه دیگران است و حاضر به چشم پوشی از بیگانه نیست.
هوس، هرزه صفت است، ارضاء شدنی نیست، همچون جهنم است که هر چه را ببلعد، باز هم می گوید « هل مِن مزید » (40)
کسی که می خواهد با نظر بازی و چشم چرانی آرامش کسب کند، همچون نابخردی است که بخواهد آتش را با هیزم خاموش کند.
راه کنترل و آرامش، علاوه بر ارضاء غریزه از مسیر صحیح و در حد نیاز طبیعی، جلوگیری از تهییج و تحریک است که در قرآن و روایات معصومین (علیهم السلام) به آن امر شده است.
چشم دوختن به صحنه های تحریک کننده و نظر انداختن به آنچه که تهییج را به دنبال دارد، غریزه ی جنسی را رها می کند و در آن صورت ، مهار کردن آن کاری بس دشوار است.تدبیر اسلام برای رام کردن این غریزه، علاوه بر، « رعایت پوشش مناسب »، پرهیز از نگاه های مسموم است که زنان و مردان به آن موظف شده اند.
امام علی ( علیه السلام ) « العین رائد الفتن» ( چشم، جلودار فتنه ها و گناهان است.)
امام علی ( علیه السلام ) « العیون طالع القلوب » (چشم ها، پیش قراولان دلند.)
امام علی ( علیه السلام ) « العین بریدُ القلب » (چشم، قاصد دل است.)
امام علی ( علیه السلام ) « اللحظ رائد الفتن» (نگاه، بلد راه فتنه ها و گناهان است.)
امام علی ( علیه السلام ) « العین جاسوس القلب و برید العقل » ( چشم، جاسوس دل و قاصد خرد است.)
امام علی ( علیه السلام ) « لحظ الانسان رائد قلبه » ( نگاه انسان، بلد دل اوست.)
امام علی ( علیه السلام ) « القلب مصحف البصر » ( دل، کتاب دیده است.)
امام علی ( علیه السلام ) « العیون مصائد الشیطان » ( چشم ها ، دام های شیطان اند.) (41)
امام رضا ( علیهم السلام ) : فلسفه حرمت نگاه حرام به زنان را چنین بیان می کنند : « این کار، مردان را تهییج و در اثرآن به فساد روی می آورند.» (42)
آنان که با چشم هرز، باز هم ادعای دل پاک دارند، سخنانشان به شوخی و شبیه تر است و باید ایشان را در انکار واقعیت در زمره ی سوفسطائیان شمرد.
2) از بین بردن حرمت انسانی
همانگونه که حجاب و پوشش، نوعی حریم بین زن و مرد ایجاد می کند، پرهیز از هرزگی در نگاه و دوری از چشم چرانی، حریمی دیگر در روابط این دو جنس به وجود می آورد.با این حریم ، منظور الیه، در هاله ای از حرمت قرار می گیرد. پیام هر نگاه آلوده آن است که ، به طرف مقابل ، به عنوان ابزاری برای کامروایی توجه دارم و به او نه از زاویه ی یک انسان با کمالات والا و ارزشهای متعالی، بلکه از زاویه ی بر آوردن نیازهای شهوانی خویش می نگرم، چنین نگاهی ، انسان منظور الیه را از شخصیت مستقل، به شخص برای من، تنزل می دهد و در حقیقت، در ذات خود با نوعی تحقیر همراه است.
اساساً نگاه ها ، پیام دارند و چشم ها مانند زبان، سخن می گویند و گویایند، گاه چشم از نفرت و خشم سخن می گوید و گاه نگاه ، بغض و کینه را بیرون می ریزد، گاه از محبت و صمیمیت خبر می دهد، گاه حکایت از طمع دارد و گاه ... . وقتی که دیده از زن مسلمان فرو خوابانده می شود و چشم با خیرگی به او نمی نگرد و در مقام وار انداز کردن وی بر نمی آید، (غضّ بصر) احترام به او را اثبات می کند. بخصوص که زنان عفیف مسلمان با رعایت حجاب، بر این حرمت نهادن، تأکید می کنند و با پوشش خود نشان می دهند که نگاه مردان را به خویش نمی پسندند و با آن مخالفند.
ولی بالعکس، کسی که بی حجاب است، با نوع پوشش اش نشان می دهد که لازم نیست کسی احترامش را حفظ کند و خود را وسیلة هوسرانی و هرزگی عده ای قرار می دهد و از اینکه به عنوان یک وسیله و ابزار ( نه به عنوان یک انسان) در جامعه مطرح است، رضایت خاطر دارد.
پی نوشت ها :
4. سوره نور، آیه30.
5. سوره نور، آیه 31.
6. میزان الحکمه، جلد13، صفحه 6319، حدیث 20269
7. تفسیر نور، ج8، ص174تا 176.
8. تفسیر آسان، ج14، ص70.
9. رساله توضیح المسائل آیت الله بهجت (ره)، مسأله 1938
10. رساله توضیح المسائل آیت الله بهجت (ره) ، مسأله 1938
11. رساله توضیح المسائل آیت الله بهجت (ره)، مسأله 1940
12. رساله توضیح المسائل آیت الله بهجت (ره) ، مسأله 1939
13. رساله توضیح المسائل آیت الله بهجت (ره) ، مسأله 1931
14. رساله توضیح المسائل آیت الله بهجت (ره) ، مسأله 1935
15. ر.ک حکم کلی
16. رساله توضیح المسائل آیت الله بهجت (ره) ، مسأله 1943
17. رساله توضیح المسائل آیت الله بهجت (ره) ، مسأله 1938
18. رساله توضیح المسائل امام خمینی (ره) ، مسأله 2440
19. رساله توضیح المسائل آیت الله بهجت (ره) ، مسأله 1940
20. رساله توضیح المسائل آیت الله بهجت (ره) ، مسأله 1939
21. رساله توضیح المسائل آیت الله بهجت (ره) ، مسأله 1933
22. رساله توضیح المسائل آیت الله بهجت (ره) ، مسأله 1933
23. رساله توضیح المسائل آیت الله بهجت (ره) ، مسأله 1938
24. رساله توضیح المسائل آیت الله بهجت (ره) ، مسأله 1938
25. رساله توضیح المسائل آیت الله بهجت (ره) ، مسأله 1938
26. احکام رواابط زن و مرد ،صفحه 52 و53 ،مسأله 49 تا 52
27. اجوبه الاستفتائات آیت الله خامنه ای (حفظه الله) ،مسأله 1183
28. اجوبه الاستفتائات آیت الله خامنه ای (حفظه الله) ،مسأله 1193
29. اجوبه الاستفتائات آیت الله خامنه ای (حفظه الله) ،مسأله 1188
30. احکام رواابط زن و مرد ، مسأله 56
31. احکام رواابط زن و مرد ، مسأله 62
32. اجوبه الاستفتائات آیت الله خامنه ای (حفظه الله) ،مسأله 1188
33. اجوبه الاستفتائات آیت الله خامنه ای (حفظه الله) ،مسأله 1190
34. احکام رواابط زن و مرد ، مسأله 66
35. رساله توضیح المسائل امام خمینی (ره) ، مسأله 2448
36. رساله توضیح المسائل امام خمینی (ره) ، مسأله 2449
37. رساله توضیح المسائل آیت الله بهجت (ره) ، مسأله 1944
38. مسئله حجاب (شهید مطهری)، ص 214
39. مسئله حجاب (شهید مطهری)، ص 113
40. قرآن کریم، سوره ق ، آیه 30.
41. میزان الحکمه، جلد13، ص6314، حدیث 20237 الی 20244
42. علل الشرایع، جلد2، باب 369، حدیث 1.
/خ