مقام علی علیه السلام
در حدیثى، پیغمبراکرم ـ صلّى اللّه علیه وآله و سلّم ـ فرمود:
« یا على، اگر بیم آن را نداشتم که مسلمانان درباره ى تو آن کنند که مسیحى ها درباره ى حضرت عیسى ـ علیه السّلام ـ نمودند، درباه ى تو چیزى مى گفتم که به هر کجا گذر کنى از خاک کف پایت تبرک جویند. »(1)
تازه هنوز على ـ علیه السّلام ـ را معرفى نکرد.
با این که این همه بیانات در این حدیث و احادیث دیگرى فرموده است. فضایل على ـ علیه السّلام ـ گفتنى نیست، حقّ است اما گفتنى نیست! زیرا ما ضعیفُ العقل و الایمان هستیم و ظرفیت نداریم. اگر بیان مى کرد، بسیارى از مردم کافر مى شدند و عدّه اى معدود ایمان مى آوردند، هم چنان که درباره ى حضرت عیسى مسیح ـ علیه السّلام ـ چنین اتفاق افتاد.
*********************
کَفِیلُکَ أَبُوالْحَسَنِ عَلِىّ
اهالى روستاهاى اطراف نجف، بلکه همه ى عرب ها، تنها سند و مدرکى که به همدیگر مى دادند، این بود که مى گفتند:
«کَفِیلُکَ أَبُوالْحَسَنِ عَلِىّ ـ علیه السّلام ـ .»
ابوالحسن على ـ علیه السّلام ـ وکیل و کفیل تو باشد.
و این تنها دفتر ثبت و سند و محضر آن ها بود! نقل مى کنند: شخصى از شخصى طلبکار بود، به نزد بدهکار آمد و طلبش را مطالبه کرد، بدهکار انکار کرد، طلبکار به بدهکار گفت:
بیا برویم نجف و سوگند یاد کنیم. آمدند به ایوان طلا و روبروى ضریح حضرت امیر ـ علیه السّلام ـ سوگندش داد و او هم قسم خورد که طلبکار نیستى، در همان لحظه صورتش سیاه شد!
خیلى دیده یا شنیده شده است که عوام به حرم حضرت ابوالفضل ـ سلام اللّه علیه ـ یا حضرت امیر ـ علیه السّلام ـ آمده اند و با توسل به آن ها فورا حاجتشان را گرفته اند.
******************
اگر عقرب روى دستشان بگذارى، آنها را نمىگزد!
مرد سیاه پوستى در بغداد نوکر آقایى بود، به نجف نزد اساتید اخلاق آن جا رفت. وقتى برگشت یا وقتى که شخصى او را ملاقات کرد، به او گفت: از آقایان نجف چه دیدى و آن ها چه داشتند که ما را ترک کردى؟ گفت: در میان آن ها کسانى هستند که اگر عقرب را روى دستشان بگذارى، آن ها را نمى گزد. گفت اگر در دست تو بگذاریم اثر نمى کند؟ گفت: شاید. آن گاه دستور داد عقرب هفت دنده ى قهوه اى یا سیاهى را آوردند و روى دست نوکر سیاه گذاشتند، عقرب مکرّر روى دست او بالا و پایین رفت و آمد، و هیچ در او اثر نکرد.
کرامات انسان از این ها بالاتر است. قرآن از زبان حضرت عیسى ـ علیه السّلام ـ مى فرماید:
«وَأُبْرِئُ الاْءَکْمَهَ وَالاْءَبْرَصَ وَأُحْىِ الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ»(2)
نابینا و شخص مبتلا به پیسى را بهبودى مى بخشم و مردگان را به اذن خدا زنده مى کنم.
و نیز مى فرماید:
«وَأُنَبِّئُکُم بِمَا تَأْکُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِى بُیُوتِکُمْ»(3)
شما را از آن چه مى خورید و در خانه هایتان اندوخته مى کنید مطّلع مى سازم.
همه ى این ها به اذن اللّه است.
خدا مى داند که آثار و منافع وجودى انسان تا چه حدّ است. خدا کند گرمى باطنى و انس باطنى به قرآن و دین و مقدّمات و لوازم دیندارى داشته باشیم، و کتاب و عترت ما را کافى باشد تا حقّانیّت دین نزد ما یقینى گردد، هم خودمان یقین داشته باشیم، و هم قابلیّت داشته باشیم که دیگران را از اهل یقین کنیم.